۱۳۹۱ شهریور ۲۵, شنبه

the most convenient location


اگه یه مدت با یه منطق خاص توی یه سری زمینه ها فکر و رفتار کنی، اون منطق به مسائل دیگه هم نشت پیدا میکنه. در طول همه این سالهای دانشگاه، تمام درسها و بحثهای محوری که داشتم روی بهینه سازی بوده، اینکه از زمان و پول و فضا و ... بهترین استفاده بشه. ناخودآگاه این منطق همیشه حتی توی کارهای شخصی ام هم بوده. چطور آشپزی کنم که کمترین مقدار راه رفتن رو بین گاز و یخچال داشته باشم، تعداد بازکردن در یخچال وقت آشپزی چطور میتونه کمتر بشه یا کوتاهترین مسیر بین سالن غذاخوری دانشگاه و ساختمون دانشکده چیه که بیشترین سایه رو هم داشته باشه.
امروز که در کمد لباس رو باز کردم متوجه شدم از یه قانون دیگه هم دارم استفاده میکنم. موضوعی که توی انبارداری و چیدمان کالاها توی انبار مطرحه، اینه که هر پالت یا کارتن رو کجای انبار بگذارن تا کمترین زمان و هزینه رو برای ذخیره و بعد برداشتن کالا داشته باشن. یکی از قوانین خیلی مهم اینه که کالاهایی که با تناوب بیشتری برداشته میشن باید در بهترین جاهای انبار باشن تا کمترین مسافت برای ذخیره و برداشتن اونها طی بشه. ضمنا دو نوع شیوه ذخیره سازی مطرحه اینکه هر قفسه یا بخش یا طبقه به یه نوع کالا فقط اختصاص داشته باشه یا امکان ذخیره سازی بیشتر از یک نوع کالا هم اونجا باشه. هر کدومشون هم نسبت به اون یکی یه سری مزایا داره. وقتی که برای اولین بار کمد لباسهام رو توی این خونه مرتب کردم، هر طبقه رو به یه گروه لباس اختصاص دادم، یه طبقه همه شلوارها، یه طبقه تی شرتها، یه طبقه بلوزهای بافتنی و ....  خلاصه چیدمان من با منطق جای اختصاصی هر گروه بود نه چینش اشتراکی. اما هر باری که میرفتم تا لباس بپوشم باید صد تا کشو رو باز میکردم تا بالاخره همه چیز رو برداشته باشم. ولی ناخودآگاه در طول هفته گذشته، یکی از طبقه ها که از بقیه دسترسی اش بهتره تبدیل شد به جایی برای چینش اشتراکی متعلق به اون چیزهایی که بیشتر از بقیه میرم سراغشون. ظهر کلی خنده ام گرفته بود وقتی داشتم به این منطق خودم و حساب و کتابم برای زمان برداشتن لباسهام فکر میکردم، شاید بیشتر به این دلیل برام خنده دار بود که این ترم دارم انبارداری درس میدم و این اتفاق هم به نوعی ناشی از این بوده همه اش ذهنم درگیره مطالب اون درسه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر