۱۳۹۳ آذر ۱۱, سه‌شنبه

حکمتی درش بوده آیا؟

بالاخره پنجشنبه بلیط سفر ایران رو گرفتم. کلی ذوق کرده بودم از اینکه هورا بعد یه مدت طولانی میتونم این دفعه یه دل سیر دوستان و خانواده رو ببینم. اما یهویی شنبه صبح متوجه یه سری برداشت پول عجیب غریب و نامتعارف از حسابم شدم. هی گفتیم چی خریدیم و این صورتحساب چیه و ... اما بعد از پیگیری از بانک متوجه شدیم که ظاهرا اطلاعات کردیت کارت یه طوری دزده شده. حالا اینکه چطور شده که اینطوری شده، هنوز هم برامون معلوم نیست. شانس آوردیم یا خدا یار بود، خلاصه بانک جلوی اون برداشتها رو گرفت. اما این اتفاق عاملی شد که من به ترنزاکشن پرداخت پول بلیطم شک کنم. گفتم نکنه اصلا بلیط رو نخریدم و با بی دقتی فراوان اطلاعات کارت رو توی یه سایت فورج وارد کردم؟ این هم عاملی شد که برم و بلیطم رو توی سایت شرکت هواپیمایی چک کنم. اینجا بود که فهمیدم وااااااااااااااای چه بی دقتی ای کردم. تاریخ بلیط برگشتم یک ماه اشتباه بود! حالا از طرفی رِد تیکت گرفتم و به سادگی نمیشه تاریخ رو عوض کرد، و از طرف دیگه نمیتونم بیشتر ایران بمونم. خلاصه با قلبی مالامال از ناراحتی و البته عصبانیت از این بی دقتی، با شرکت هوایی تماس گرفتم و بلیط رو عوض کردم که البته همین تعویض کلی خرج گذاشت رو دستم :(
از دست خودم خیلی شاکی و عصبانی بودم، یه حسی وادارم کرد که بعد از مدتها برم وضو بگیرم و نماز بخونم. بعدش کلی آرومتر شده بودم. به نظرم همیشه این اصطلاح که "حتما درش حکمتی بوده" مضحک و بی معنی میومد. همیشه میگفتم (یا شاید هنوز هم میگم) که آدمها عادت دارن برای تسلی دادن دردشون، مشکلات زندگی رو یه طوری به حکمت خدا وصل کنن، درحالیکه هیچ حکمت و دلیلی در کار نیست. گاهی اوضاع زندگی فاکدآپ میشه، به همین سادگی. اما امروز یه لحظه ای بود که با خودم گفتم شاید حکمت اون مشکلات کردیت کارت و بعد هم این اشتباه ضایع توی بلیط، همین بوده که من بعد از قرنی سراغ خدا رو بگیرم. اون اتفاقاتی که افتاد و هزینه ای که تحمیل شد رو دوست ندارم، اما یه طورایی خوشحالم که عاملی شدند برای اینکه امروز با خدا حرف بزنم. خیلی وقت بود که با هم قهر بودیم.